سایت شخصی محمّد ابراهیم باغبان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ MEBAGHBAN . IR ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت شخصی محمّد ابراهیم باغبان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ MEBAGHBAN . IR ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت شخصی محمّد ابراهیم باغبان
خوش آمدید
اینستاگرام :
https://www.instagram.com/MEBAGHBAN
آخرین نظرات
پربیننده ترین مطالب
پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

آن پدر ؛ این پسر و غربت پابرجا

تنها در آن سیزده سال ابتدائی به شما اجازه زندگی در شهر جدتان را دادند . بعد از آن سیزده سال مدینه ، تا بیست و هشت سالگی شما را به بهترین شهر عراق برده اما در منطقه نظامی محصورتان کردند . همین سال بیست و هشتم بود که کینه کهنه و ترس عمیق شان از محبوبیت خاندان شما اجازه ادامه زندگی را به شما نداد و در سامرا از ارثیه شهادت به شما نوشاندند .
اصلا اجداد شما را یکی به مصطفی و دیگری به مجتبی و مرتضی ؛ یکی به رضا و دیگری را به تقی و نقی لقب دادند اما شما و پدرتان را به عسکری ؛ خواستند با صدای در گلو خفه شده فریاد بزنند که تمام عمرتان را در زندانی نظامی زندگی که نه ؛ اما زندگانی را گذرانده اید .
با وجود این فرصت کم در این دنیای دون ، حتی اجازه کمترین ملاقات با دوستان خود را نداشتید . روزهای دوشنبه برای دوستان شما شده بود روز تماشا ، روز حیرت و روز زیارت ؛ همان دوشنبه یوم النوبه ای که باید به مرکز حکومت شهر سامرا می رفتید و اعلام حضور می کردید که نکند به دور از چشم ناپاک غاصبان خلافت به جائی رفته باشید . عاشقان فوج فوج در مسیر راه شما سبز می شدند که از تنها فرصت زیارت شما خوشه برچینند . فرموده بودید که نه سلامم کنید و نه اشاره ای که بر جان شیعیانم بیمناکم . چه امام مهربانی ؛ چه امام مظلومی .

اما شما با غربتان یاری غیبت طولانی آن پسر یگانه هم می کردید . سنت خدای لم یزل بر این شده بود که جوان بیست و هشت ساله شهر در همین فرصت کوتاه شیعیانش را با ندیدن امام آشنا کند . شما زمینه ساز غیبت بودید و یاد می دادید که چگونه دور از رحمت و هدایت امام زندگی که نه ؛ اما زندگانی را بگذرانند .
ولی این تنها هزینه شما برای محنت ایام غیبت نبود . هراز گاهی به هر بهانه ای مامور می فرستادند تا تمام خانه را کندوکاوی بکنند . حتی قابله ها را اجیر کرده بودند برای جستجو و بررسی و مراقبت ؛ که نکند آن پسر یگانه ای که قرار است بساط سلطنت همه ناکسان را در هم پیچد و حاکم حکومت دین و سعادت شود پا به دنیا بگذارد و آن ها بی خبر باشند . اما خدای قدیر خواست و در بی خبری عالم پا به دنیا گذاشت و خانه شما که نه ؛ زندان شما نوری دیگر گرفت . تا پنج ساله شد و صاحب میراث شما ؛ همان غربت .
حتی آن روز که عبای عمویش جعفر را از سر جنازه مسموم شما گرفت و او را کنار کشید تا خودش بر پیکر امام نماز بگذارد همان عموی ناخلف در جواب دیگران غربتش را فریاد زد و گفت : ندیده امش و نمی شناسمش . بعد از این روز همان عمو به دستگاه خبر داد که پسر یگانه را دیده است اما از آن روز هرچه گشتند کسی دیگر او را نیافت و شروع شد آن غربت ارثیه ای که شما تمام عمر بیست و هشت ساله را همراهش بودید .
او حالا نه بیست و هشت سال که چیزی گذشته از هزار سال محصور زندان ناپاکی و نالایقی هاست . او سالیان درازی است که زندانی حاضر نبودن و آماده نبودن هاست . هر روز در انتظار که چه روزی ندای لبیک همه را خواهد شنید . او در زندگی ها کمتر رنگ خود را می یابد و همه او را از خانه خود رانده و در غربت ایام غیبت در گوشه ای گیرش انداخته اند . او زندانی است اما نه چون شما در خانه خود و نه در حصار تنگ بنی عباس ؛ که در حصار نامهربانی بنی بشری است که از قضا لاف دوستی شان گوش فلک را دریده است .
فرموده اند پس از آنکه یازده ستاره راه نشان ، یکی پس از دیگری تیغ جفا ریسمان زندگی شان را پاره کرد اراده الهی برآن شد که دوازدهمین چراغ راه را برای حفظ جانش دور از چشمان نالایق نگه دارد تا بشریت – و تو بخوان شیعه – از مسیر دور و دراز کالی رسیده شود . حال ما شده ایم و سوالاتی که از پاسخ شان بیمناکیم . می خواهیم نپرسیم و نشنویم و نفهمیم ؛ که این همه سال هنوز لیاقت حکومت و زدودن غربتش را نیافته ایم ؟!
هنوز به آن تعداد و به آن میزان مرد نشده ایم که حافظ جان و مملکتش باشیم ؟!
هنوز هم تمام آرزویمان شده یک زندگی بدون دغدغه و بدون مبارزه و احیانا دعای العجلی بر لب ؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۴
محمد ابراهیم باغبان

امام حسن عسکری

امام زمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">