زندگی بدون یخچال / حکایتی از سه سال زندگی بدون یخچال در همین سال های نه چندان دور
دیروز یکی از اساتید مطلبی گفت که برای خودم خیلی جالب و عجیب بود ، در بحث شرایط ازدواج و تفاوت خواسته ها و فرهنگ ها ؛
سید خوش سیما و خوش اندامی است که خوش بیان هم هست ، به خاطر همین بیان خوبش منبری معروفی شده و این کلام خوشش باعث جذب تعداد نسبتا خوب شاگرد به پای کرسی تدریسش شده ، همچنین خوش اخلاق و زیرک و فهمیده
داشت در بحث استصحاب احکام شرایع و ادیان الهی سابق ، دلائل قائلین به این حکم را بررسی می کرد ، باب استصحاب کتاب رسائل شیخ انصاری را در خدمتشان هستم ، رسید به آیه « سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ » که اشاره دارد به دوری حضرت یحیی از زنان و ازدواج نکردن ایشان که از ظاهر آیه ممدوح بودن این عمل حضرت استفاده می شود – البته بدون در نظر گرفتن آیات و روایات متعدد که ترغیب به ازدواج می کند –
استاد در اینجا گریزی به جریان ازدواج طلاب زد و گفت که من در این باب نظرات شخصی خاصی دارم و کشان کشان به این مطلب رسید که البته از جنبه ها و جهات مختلفی شرایط ازدواج در حال حاضر با شرایط قبل - مثل دوران خود ما - خیلی تفاوت پیدا کرده ( حدود 40 تا 50 سال را دارد و احتمالا مزدوج دهه شصت و بحبوحه جنگ )
سلائق و خواسته ها و چشم و هم چشمی ، خصوصا در خانم های امروزی خیلی متفاوت شده که این قضیه در مردان و علی القاعده طلاب هم تا حدودی به چشم می خورد ، توقعات خیلی بیشتر شده ، از سوی همه و حالا نه تنها پدرمادر ها یا دختر خانم ها
استاد گفت خود من سه سال اول ازدواج به عنوان مثال یخچال نداشتم وبنده خدا خانمم هم هیچ ایرادی نمی گرفت و حرفی هم نداشت ، یک دانه از این جایخی های کائوچوئی داشتیم که هر روز با دوچرخه برادرخانمم می رفتم یخ می خریدم و داخلش می ریختیم ، این را اضاف کنید به اینکه نگهداری مادرم و هزینه دوا و درمان مریضی های مختلفش هم بر عهده من بود ،
وقتی این را گفت فکر کنم همه هاج و واج مانده بودند ، از قیافه خود استاد هم معلوم بود که متوجه هنگ شاگردها شده
واقعا شرایط سخت و خاصی بوده در دوره های نه چندان دور و البته شبیه این مشکلات اوائل ازدواج را از بعضی دیگر از روحانیون سرشناس فعلی هم شنیده ام.
خود من که از قبل ازدواج یخچالی در خانه مجردی ام داشتم و نمی شود هم امروزه بدون بعضی از وسائل سرکرد اما توقعات و سنت های غلط روزافزون و چشم و هم چشمی – که کور شود ان شاءالله- پدر ازدواج را در آورده و شده یک آروزی دست نیافتنی – البته نه به این تندی هم –
خدا را شکر که ما رد شدیم...
این حالتی که دانشجویان کلاس شما در مواجهه با سخنان این استاد بزرگوار پیدا کردن مشابه حالتیه که من با شنیدن خاطرات مادرم از گذشته در ارتباط با کمی امکاناتشون و شرایط بسیار سخت زندگیشون میشنوم.البته الان دیگه این حالت کمتر بهم دست میده چون تکراری شدن.اما واقعاً این چشم و هم چشمی معضلی شده و همه از مذهبی و غیر مذهبی هم بهش دامن میزنن و البته نقش صدا و سیمای ما هم کم نیست این وسط.
من در بین طلابی که در اطرافم هستند این موضوعو ندیدم اصلاً.بنظرم انگشت شمارن کسانی که وارد این وادی ها شده اند البته خانواده هاشان.
و من خدارو شاکرم بخاطر نعمت پدر و مادر و همسری ساده و بدور از از این اقوال و احوالات و زندگی ای ساده ترم.