هاشمی دوست داشتنی ؛ هاشمی دیگر
هاشمی را دوست دارم ،
هاشمی انقلابی ، هاشمی سلول های انفرادی ، هاشمی شکنجه هائی که دردش هوش او را می برد و ناله هایش تاب همسایگان را ، هاشمی مواضع انقلابی و روزهای انقلاب...
من هاشمی دیگر را دوست ندارم ،
مردی که رای مردم را گاه مخالفت با رای خود نپسندد و نادیده بگیرد ، به لج بیفتد و از نظام سرمایه بگذارد ، سرمایه گزاف...
مردی که جای خطای فرزند ، دستگاه قضای حکومتش را خطاکار ببیند...
مردی که خواسته یا ناخواسته دنبال حاکمیت دوگانه است ، مردی که سد راه هست و نه همراه ، او دارد خود را در مقابل می گذارد ، در مقابل سیل ، سیل مردمی که امام شان را دوست دارند ، یاد گرفته اند که پشتیبانی از ولایت فقیه ضامن همه چیز است...
ای کاش این دفتر ورق دیگری نخورد ، سخت است که از سرمایه ات ضرر کنی ، اما گاهی باید جراحی کرد ، درد دارد و خون اما آخرش خوب است ...
دست خود اوست ، خدا کند همسنگر دیروز یار امروز همراهان بماند و نه بار ؛ اما اگر خودش نخواهد چاره ای نیست ... دوست ندارم اما روز ناچاری باید ورق زد و به صحفه های نو رسید...